عشق از زبان بچه های 4 تا 8 ساله-قسمت دوم

poopoy

Registered User
Messages
725
عشق از زبان بچه های 4 تا 8 ساله-قسمت دوم

عشق مثل یه پیرزن کوچولو و یه پیرمرد
کوچولو می مونه که هنوز با هم دوست هستن
حتی بعد از اینکه همدیگر رو خیلی خوب می
شناسن. تامی - 6 ساله
موقع تکنوازی پیانو ، من تنهایی روی سن
بودم و خیلی هم ترسیده بودم . به تمام مردمی
که منو نگاه می کردن نگاه کردم و بابام رو
دیدم که وول می خوره و لبخند می زد اون تنها
کسی بود که این کار رو می کرد. من دیگه
نترسیدم. کیندی 8 - ساله

مامانم منو بیشتر از هر کس دیگه ای دوست
داره چون هیچ کس دیگه ای شبها منو نمی بوسه
تا خوابم ببره. کلر - 6 ساله
عشق اون موقعی هست که مامان بهترین تیکه
مرغ رو میده به بابا. الین - 5 ساله

عشق زمانیه که مامان، بابا رو خندان می
بینه و بهش میگه که هنوز هم از رابرت
ردفورد خوش تیپ تره. کریس - 7 ساله
عشق وقتیه که سگت می پره بقلت و صورتت رو
لیس می زنه حتی اگر تمام روز تو خونه تنهاش
گذاشته باشی. مری آن- 4 ساله

می دونم که خواهر بزرگترم منو خیلی دوست
داره بخاطر اینکه تمام لباسهای قدیمی
خودشو می ده به من و خودش مجبور می شه بره
بیرون تا لباسهای جدید بگیره. لورن - 4 ساله

وقتی شما کسی رو دوست دارید موقع حرکت از
مژه هاتون ستاره های کوچولویی خارج می شن.
کارل - 7 ساله
دوست داشتن اون وقتی هست که مامان صدای
بابا رو موقع دستشویی می شنود ولی بنظرش
چندش آور نمیآد. مارک - 6 ساله​

پایان
 
Top